سوء تفاهمها در مورد هيپنوتیزم
عليرغم اين توصيه كه ”افسانهها اعتقاداتي هستند كه هيچ بهرهاي از واقعيت ندارند و اشتباه محض هستند”، سوءتفاهمها و سوءبرداشتهاي زيادي در مورد هيپنوز وجود دارد كه ارزيابي و روشنگري در مورد مهمترين آنها ارزشمند است.
افسانه اول: ”هيپنوتيزم خواب است”: اتفاقاً برعكس، هيپنوز حالتي از تمركز توأم با برانگيختگي و توجه است. مطالعات EEG نشان ميدهد كه حالت خلسه هيپنوتيزمي سازگار و شبيه با حالت بيداري توام با آرامش و راحتي است و براساس مقياسهاي EEG با حالت خواب، ناسازگار و متفاوت است.
افسانه دوم: ”هيپنوتيزم به بيمار تحميل ميشود”: بهترين دانش در مورد هيپنوتيزم عبارت است از ”فعال شدن ظرفيت دروني براي تجربه يك حالت هيپنوتيزمي متمركز”.
استفاده از يك تست هيپنوتيزم پذيري در ابتداي درمان باعث تقويت اين مفهوم ميشود كه كار درمانگر ارزيابي ميزان پاسخ دهي بيمار است نه تحميل يا اجبار يك وضعيت ذهني خاص به بيمار. نقش درمانگر اين است كه فرصتي را فراهم كند كه طي آن افراد بتوانند ظرفيت هيپنوتيزمي خود را كشف و تعيين كنند و آن را فعال سازند. اين فهم از هيپنوز هم به بيمار و هم به پزشك كمك ميكند كه چشمانداز مناسبي براي نقش هيپنوز بعنوان يك ابزار كمكي در استراتژيهاي اوليه رواندرماني داشته باشند صرف نظر از آنكه بيمار بتواند بسياري از پديدههاي هيپنوتيزمي را تجربه كند يا نه.
افسانه سوم: ”فقط افراد ضعيف يا مريض هيپنوتيزم ميشوند“: اين پيش داوري نا صحيح كه فقط افراد ضعيف يا بيمار قابل هيپنوتيزم شدن هستند از زمان شاركو و ژانه وجود داشته است. اين درست است كه بيماران مورد مطالعه اين دو دانشمند، اغلب داراي علائمي نظير فلج تبديلي ، وضعيتهاي فرار روانزا، و مكانيسمهاي تخليه هيجاني بودهاند كه ميتوانند وضعيتهاي خلسه خودبخود و برنامهريزي نشده محسوب شوند. با اين حال اكثريت عظيمي از افراد داراي هيپنوتيزم پذيري بالا، هيچ نوع بيماري روانپزشكي ندارند.
بطور كلي، در تحقيقات جديد، ظرفيت تجربه هيپنوتيزمي ، همراه با سلامت نسبي رواني بوده است.
تحقيقات نشان داده است كه در ميان بيماران اسيكزوفرني، فرد داراي هيپنوتيزم پذيري بالا وجود ندارد. مؤلفين(: دكتر هربرت اشپيگل/ دكتر مارسياگرين ليف/ دكتر ديويد اشپيگل). ، دريافتهاند كه در بين بيماران مبتلا به اختلالات فكر، شخصيت، و خلق ، درصد هيپنوتيزم پذيري بطرز قابل توجهي كمتر است. با اين حال بايد درمانگران درنظر داشته باشند كه تقريباً 5% از افراد سالم از نظر روان ، هيپنوتيزم پذير نيستند.
تفاوتي از نظر جنس فرد در رابطه با هيپنوتيزم پذيري وجود ندارد.
افسانه چهارم: ”هيپنوز درمان است“:حالت خلسه همانند يك چشمة نور بسيار متمركز شده است كه ميتواند جايي را كاملاً روشن سازد و به فرد امكان ميدهد كه جذب آن مطلب شود، وگرچه هيپنوز يك حالت خوشايند و آرامش بخش است ولي بخودي خود و ذاتاً ”درمان“ نيست. در حقيقت، چيزي بنام درمان هيپنوتيزمي (هيپنوتراپي) وجود ندارد(!) بلكه از هيپنوز ميتوان بخوبي براي تسهيل يك استراتژي اوليه درماني استفاده كرد.
افسانه پنجم: ”هيپنوز خطرناك است“: در خودِ ”حالت هيپنوز“ هيچ چيزي كه ذاتاً خطرناك باشد وجود ندارد، ولي قصد سود جويي و استثمار از جانب اپراتور و سوء استفاده از بيمار توسط هيپنوز، زيانبار است و اين امر، منحصر به هيپنوز نيست.
هيچ كس در حالت هيپنوز ، ”گم نميشود“ يا صرفاً بخاطر وارد شدن در هيپنوزي كه توسط درمانگر واجد صلاحيت، راهنمايي شدهاست، صدمه روانشناختي نميبيند. در مقايسه با ساير درمانهاي روانپزشكي كه شامل عوارض داروها و قابليت اشتباه درمانگر در كاربرد درمانهاست، هيپنوتيزم يك ابزار تسهيل كنندة بيخطر و بيضرر درماني بحساب ميآيد .
دیدگاهتان را بنویسید