خودآگاه و ناخودآگاه
اگر ما مغزمان را با یک خط افقی به دو نیمه برش بدهیم و به نیمه بالا و پایین تقسیم بکنیم.
کارکرد نیمه بالا: فرمان کارهای ارادی ( یعنی کاری که فکر میکنیم، تصمیم میگیریم و انجامش می دهیم؛ مثل راه رفتن، نان خریدن، رانندگی ، نوشتن، غذا خوردن) که اسمش ضمیر خودآگاه است.
کارکرد نیمه پایین مغز: فرمان کارهای غیر ارادی ( تپش قلب، گردش خون ، اکسیژن رسانی) که اسمش ضمیر ناخودآگاه است.
دانشمندان معتقدند که ضمیر ناخودآگاه بسیار قوی است. یک مدیر قدرتمندی است که اگر بتوانید کارهایتان را از خودآگاه به ناخودآگاه مغزتان انتقال بدهید، میبینید که چه اتفاقهای جالبی در زندگیتان رخ میدهد. چیزهایی که باورش شاید یکم سخت باشد ولی تکنیکهایی که ارائه میکنیم و شما انجام میدهید ، بعد میبینید که چقدر ساده زندگی به گونه ای دیگر ورق می خورد.
یک انسانی که 70 سال عمر میکند، در طول زندگی 70 ساله اش ، قلبش 2/5 میلیارد بار ضربان داشته و این ضربان ها بدون خطا بوده است.
حالا که ضمیر ناخودآگاه اینقدر دقیق عمل می کند که در هر ثانیه حدود یکصد فرمان فقط به بدن می دهد.
ما بهتره یاد بگیریم که چگونه میتوانیم ضمیر ناخودآگاه همان را کنترل بکنیم و چطوری می توانیم فرامین را از خودآگاه به ناخودآگاه بفرستم تا شاهد این باشیم که زندگی یک جور دیگر هم می تواند باشد.
قبل از اینکه یاد بگیریم که چگونه می توانیم ضمیر ناخودآگاه را کنترل بکنیم ، تفاوتهای خودآگاه و ناخودآگاه را یاد خواهیم گرفت.
تفاوتهای خودآگاه و ناخودآگاه
- خودآگاه زمانی که ما بیدار هستیم کار می کند – ناخودآگاه هم در زمان بیداری و هم در زمان خواب کار می کند.
- خودآگاه فقط ورودی های منطقی را می پذیرد – ناخودآگاه همه ورودی ها را می پذیرد ( منطقی – غیر منطقی – راست – دروغ- مخرب – سازنده)
وقتی که سنگی را در آب می اندازیم ، دایره هایی تشکیل می شود که بزرگ و بزرگ تر می شود.
ناخودآگاه ورودی هایی که می پذیرد اگر منفی یا مثبت باشند شروع به تکرارش می کند.
خداوند ز حکمت ببندد دری – زند بر سرش قفل محکم تری
خودآگاه ما با شنیدن این مصرع دوم مقاومت می کند و غلط بودنش را ادعا می کند. ولی ناخودآگاه یک فایل برای این شعر ایجاد می کند و تا آخر عمر زمانی که مصرع اول را خواندیم ، در پاسخ مصرع دوم یک چیزی در درونمان مصرع دوم غلط را تکرار می کند.
- ناخودآگاه با عبارت خنثی هیچ کاری ندارد، ولی به محض شنیدن یک واژه مثبت یا منفی شروع به تکرار ان واژه می کند.
مثال: من نمیدونم چرا اینقدر بدبختم
اگر انسان به بدبختی فکر کند طبعا بدبختی را جذب زندگی اش می کند و روش های علمی وجود دارد که ما چطور می توانیم که ورق را برگردانیم و خوشبختی را به زندگیمان برگردانیم.
فرمانده و سرباز
شما فرض بکنید که یک ساختمانی وجود دارد ( به نام جسم انسان) و در داخل این ساختمان فرمانده قدرتمندی ( به نام ضمیر ناخودآگاه) و سربازی به نام ضمیر خودآگاه وجود دارد فرمانده ( ضمیر ناخودآگاه) حاکم این ساختمان بوده و قصد دارد این ساختمان را هم از خرابی و ناپاکی حفظ کند و هم از هجوم دشمنان. سرباز ( ضمیر خودآگاه) نیز وظیفه نگهبانی دارد فرمانده در درون و صدر این ساختمان قرار دارد و همه ی کارهای آن را کنترل می کند سرباز در سطح خارجی این ساختمان به عنوان نگهبان انجام وظیفه می کند فرمانده اعتماد کامل به سرباز خود دارد و هر چه را که سرباز بتواند به او بقبولاند قبول کرده و در آن جهت فعالیت می کند سرباز هر لحظه اطلاعات لازم را از خارج ساختمان جمع آوری کرده و موقعیت خارج ساختمان و دشمنان را به فرمانده اطلاع می دهد ، فرمانده نیز همه ی تصمیمات خود را بر اساس اطلاعات و اخباری که سرباز ارائه داده می گیرد و آنگاه اقدام به عمل می نماید هر چیزی را که سرباز به طور جدی و قاطع به فرمانده بگوید فرمانده با اعتماد کامل قبول کرده و تصمیم خود را اجرا می کند.
یعنی اگر شما ( ضمیر خودآگاه شما ) به چیزی اعتقاد داشته باشید و آن را واقعیت بدانید، ضمیر ناخودآگاه شما آن را قبول کرده و بر آن اساس فعالیت می کند، اگر سرباز اطلاعاتی با حالت شوخی و عدم اعتماد به فرمانده بدهد، فرمانده آن را جدی تلقی نکرده و آنچنان مورد توجه قرار نخواهد داد یعنی اگر شما ( ضمیر خودآگاه شما) موضوعی را با عدم ایمان و اعتقاد به واقعیت آن به ضمیر ناخودآگاه خود تلقین کنید، مورد پذیرش چندانی نخواهد بود لذا اثری نخواهد داشت.
وقتی که سرباز به استراحت می پردازد فرمانده بنا به احساس مسئولیت شدیدی که می کند هم وظایف خود را انجام می دهد و هم وظایف سرباز را. مثلا وقتی که شما در خواب طبیعی هستید ضمیر ناخودآگاه تان شما را بیشتر و بهتر کنترل می کند و رویاها در حال خواب طبیعی نتیجه این کنترل و فعالیت بیش از وظیفه ضمیر ناخودآگاه است اگر سربازی در حال استحراحت باشد فرمانده در حالی که همیشه وظیفه خود را انجام میدهد جای او را نیز پر می کند اگر از خارج ساختمان حمله ای صورت گیرد فرمانده در حالی که خود به آن حمله جواب می دهد در صورت تکرار حمله سرباز را نیز از خواب و استراحت خارج می کند تا به دفاع از ساختمان بپردازد. مثلا وقتی که شما در حال خواب طبیعی هستید اگر سوزنی به پایتان فرو کنند سریعا با عکس العمل ضمیر ناخودآگاه خود پایتان را به عقب خواهید کشید و در صورت ادامه سوزن زدن از خواب بیدار خواهید شد.
متوجه می شوید که چون فرمانده وظیفه و مسئولیت بزرگی نسبت به سرباز دارد ، پس این فرمانده عجیب و شگفت آور هیچ وقت استراحت نمی کند. این فرمانده جادویی ( ضمیر ناخودآگاه ) قدرت عجیبی دارد مثلا اگر یک لحظه اراده کند که یکی از دیوارهای ساختمان فرو ریزد، آنا فرو خواهد ریخت یا هر آن اراده کند که دیوار خرابی از این ساختمان ( عضوی از بدن انسان ) ترمیم شود همان لحظه ترمیم خواهد شد و بعضی مواقع هم برای تحقق اراده فرمانده، گذشت زمان لازم است البته اندازه زمان به میزان ایمان و اراده ی فرمانده بستگی دارد.
مطالب مرتبط:
No related posts.
دیدگاهتان را بنویسید